فراتر از مدرسه

پارت8
ویو ارورا
تهیونگ رفت ولی درا باز گذاشت مجبور بودم از بین بد و بدتر یکیا انتخاب کنم که خب نتیجه هم دیدیم مجبورم باهاش راه بیام و بهش عادت کنم و سرنوشتا بپذیزم.من نتونستم سرنوشتا تغییر بدم و دیگه پدیرفتم چون از هر طرف که میرفتم بن‌بست بود ....
فلش بک به ۵ سال بعد:


ارورا
توی این ۵سال زندگیم خیلی تکراری شده بود تهیونگ خیلی ادم سردی شده بود..تنبیهم میکرد اگه نمره هام بد میشد
و تا چند هفته بیرون تعطیل میشدحتی گوشی و مجبورم میکرد مجازی درس بخونم و .....اما پس از سال ها زجر و تلاش دانشگاهم تموم شد و بلاخره فارغ‌التحصیل شدم و از این موضوع خیلی خوشحال شدم...وفتم خونه و دیدم کسی نبود هرجا را گشتم کسی نبود پس رفتم توی حیاط پشتی و اونجا یک آلاچیق کوچیکی بود رفتم اونجا دیدم پنجره ها کشیده شده با زور هم که شده یه چیزایی دیدم و با چیزایی که دیدم حالم خیلی بد شد.تهیونگ درحال.....با یه دختر بود..حالم بد شده بود چیزی نمیفهیمدم بعد از چند مین به خودم اومدم و رفتم توی حیاط جلویی.....

ویو تهیونگ:
دیدگاه ها (۰)

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط